جامعه کهنه

ساخت وبلاگ

چند وقتی هست که شب‌ها ورزش میکنم. امروز هم باشگاه رفتم. تقریبا شلوغ بود. یکی از دانشجویان را دیدم که البته الان دوران خدمت را می‌گذراند، چون دیگر دانشجوی ما نیست به باشگاه و استخر راهش ندادند، گفت بیا واسطه بشو .از کرج آمده بود. من گفتم که خودم را هم به زحمت می‌شناسند. به هر حال با کارت من راهش دادند. رفتم وزنه زدم و بعد هم شنا. عینک شنا را تازه پیدا کردم. مخمل گفت دست برکه بوده. بچه بامزه ای است ظاهراً دیروز رفته پیانو زدن گوش داده و دیده وخوشش آمده و پرسیده: منم اگر کلاس بروم همین طور می‌زنم؟ دختر شیرینی است. جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:30

با برکه رفته بودیم بیرون که مثلاً ماشین بازی کند و پشت فرمان بنشیند. این وسط در را هم باز می‌کرد و توی کوچه هم بدو بدو می‌کرد که دو نفر با سگ آمدند. یکی را بسته بودند و یکی باز بود. سگ‌های بزرگی بودند. من گفتم: سگ‌ها کاری ندارند؟ صاحبش گفت این یکی کوچکه، اون یکی هم فقط افغانی‌ها رو می‌گیره. رفتند و توی سایه ایستادند که برکه دوباره از ماشین پیاده شد که برود سمت پدرم. سگه پرید سمت برکه و تا من برسم بهش تنه زد به برکه و پرتش کرد زمین و من آمدم بغلش کردم که آن یکی هم وحشی شد. پای بچه زخم شد و زهره‌اش هم ترکید. کار ندارم، سگ خوب است یا بد است اما سگ‌بازی قطعا بد است و اینکه فکر می‌کنیم حق داریم هر جا این حیوان را بکشیم و ببریم و به بچه و بزرگ بپرد و این را از حقوق حتمی خودمان می‌دانیم احمقانه است. سگ بازی شد کار؟ هر کاری غرب کرد، بکنیم توی فرهنگ و این را آش و لاش کنیم با هزار چاله و چله بندازیمش کنار جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:30